تفرقه، منشا عذاب جامعه

نوشته شده توسط سيد علي ميرباقري

اعتقاد به توحيد، اصل نخست از اصول دين اسلا م، بلکه اولين اصل تمام اديان است. اين عقيده فطري، و ريشه اي در ذات و وجود آدمي است، حتي به باور ما، توحيد برکل عالم وجود حاکم است. اگر اعتقاد به توحيد نباشد، اتم ها، مولکول ها، سلول ها، جمادات و گياهان و حيوانات و ستاره ها و منظومه ها و کهکشان ها و آسمان ها و جهان شکل نمي گرفت. در جهان بيني توحيدي، حيات و تکامل و نظم، معني و مفهوم مي يابد، و کمال انسان در هيچ حد معيني متوقف نمي شود و جامعه انساني با وحدت و نشاط و دلگرمي و اميد، تا رسيدن به درجات متعالي کمال اجتماعي، به پيش مي رود. در جهان بيني توحيدي، کل جهان که آفريده خدا است، با عنايت و مشيت او نگهداري مي شود و اگر لحظه اي عنايت الهي از موجودي برداشته شود يا موجودي از اين نظام خود را جدا کند يا راه خود را از اين مجموعه تحت مشيت الهي جدا بداند، نيست و نابود مي گردد. روشن است که پيامد اعتقاد توحيدي، وحدت است و انسان، تنها موجودي است که از آغاز خلقتش، اجتماعي زندگي کرده است و اين ويژگي او به صورت تدريجي، روي به سوي تکامل دارد و هر چه جامعه انساني، در مسير تکامل جلوتر رود، اعتقاد به توحيد و ميل به وحدت و اجتماعي بودن نيز در او، رتبه بالا تري مي يابد.

 

مثلا به قول امام خميني(ره)، اگر پيامبران در يک جا جمع شوند، هيچ اختلا في با هم نخواهند داشت و به قول قرآن «لا نفرق بين احد منهم= اختلا في بين پيامبران وجود ندارد» (قرآن- سوره بقره، آيه ۱۳۶) وحدت در تمام عناصر عالم به وضوح مشاهده مي شود و همه عالم با هماهنگي کامل، تحت يک نظام واحد و يک عقل و يک تدبير به سوي يک هدف واحد، پيش مي رود. اين نظم و تدبير و اين وحدت، در بدن آدمي نيز حاکم است. در شريفترين و پيچيده ترين سلولها، مانند سلول هاي مغز تا يک پرز از ناخن يا مو، نه تنها خصومت و تضادي هرگز وجود ندارد، بلکه با حفظ سلسله مراتب خود، از يک روح واحد که برتمام سلول هاي بدن حاکم است، پيروي مي کنند و هر سلول يا عضو، براي زنده ماندن خود، مي کوشد در تمام لحظات به اين روح و حيات مشترک متصل باشد، زيرا معتقد است و برايش روشن است که اگر رابطه اش را با کل، حفظ نکند، بي درنگ به پاره اي چرک و عفونت يا به گرده اي برباد رفته، تبديل و نابود مي شود.

در بينش توحيدي، اين رويه برجامعه هم بايد حاکم باشد. در اين جهان بيني، مرزها و سقف ها و تمام تقسيم بندي هاي غير توحيدي، فرو مي ريزد و جامعه تحت يک فرمان و يک اراده به حرکت ميآيد. با اعتقاد به اين نظريه، اين جهان و جهان ديگر، و به زبان بهتر، دنيا و آخرت يکي است و دنيا، اسم جغرافيايي مکاني، و آخرت مکان جغرافيايي ديگر نيست و هرکس که نزديک بين، خودبين، پست بين و دني و حريص و خودخواه باشد، بينش دنيايي دارد و کسي که هدفي بزرگتر از منافع شخصي و بالا تر از منيت ها و خودخواهي ها را نظاره مي کند، بينشش آخرتي است و اين است که در هر قسمت از جامعه و به هر کاري که مشغول باشد، کارش عبادت محسوب مي شود و حتي خوابش هم عبادت است.

در بينش توحيدي، جامعه، امت واحدي است که همه اعضاي آن از يک منبع هدايت مي گردد. «ان هذه امتکم امه واحده و ان ربکم فاعبدون»(قرآن- سوره مومنون-آيه۵۲) اين جهان بيني، تخم صداقت، راست گرايي و اتحاد و وحدت را در قلب و عقل انسان مي کارد و خودخواهي و خودمحوري و منيت و انحراف و تفرقه را از آنها پاک مي کند. در نظام توحيدي، اصل بر وحدت است و قرآن که منادي و مروج اين نظام است، با تفرقه و جدايي در جامعه به شدت مخالف است و به اعتقاد قرآن، تمام انبياي الهي مهمترين کارشان اين بود که بين مردم يکپارچگي و اتحاد به وجود آورند، زيرا اين خواست خدا و اساس خلقت عالم است. «واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا= و همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراکنده نباشيد»(قرآن- سوره آل عمران- آيه ۱۰۳) قرآن، علت تفرقه و نفاق و اختلا ف را، انحراف از صراط مستقيم الهي مي داند.

«و ان هذا صراطي مستقيما فاتبعوه و لا تتبع السبل فتفرق بکم عن سبيله- اين راه مستقيم من است، از آن پيروي کنيد و راه هاي مختلف را نرويد که تفرقه و انحراف از حق به دنبال دارد»(قرآن- سوره انعام- آيه۱۵۳) در تمام قرآن سعي براين است که در جامعه اختلا ف و تفرقه پديد نيايد و به شدت و اصرار و دلا يل محکم و مستدل، دعوت به وحدت و اتحاد انجام مي پذيرد. قرآن در موارد متعدد، مسلمانان را به مطالعه سرنوشت اقوامي که راه تفرقه و اختلا ف پيش گرفتند و به شديدت
رين عذاب ها، گرفتار شدند، دعوت مي کند و نتيجه تفرقه و اختلا ف و چند دستگي را ذلت و خواري مي شناسد. پيامبر(ص) در اواخر عمر مبارک خودبارها، خطر اختلا ف و چنددستگي را گوشزد کرده و بزرگترين خطر را اختلا ف و تفرقه بين امت عنوان مي فرمود و به شدت از بروز آن نگران بود و اين خطر را از خطر کفار و غوغاي جنگ هاي خارجي شديدتر مي دانست.

نتيجه فوري اختلا ف و نفاق، ذلت و خواري است و ما، در تمام تاريخ زندگي بشر، ذلت ملت ها را در اختلا ف و نفاق آنان مشاهده مي کنيم، و مي بينيم جامعه هايي که اساس قدرت و ارکان همبستگي خود را با تيشه تفرقه درهم کوبيده اند سرزمينشان جولا نگاه و قلمرو حکومت مستبدان و مستکبران و استعمارگران شده و اين عذاب بزرگي است! تفرقه و اختلا ف بين امت، آنقدر خطر آفرين و کشنده است که حضرت علي(ع) را با آن همه قدرت و عظمت و پشتوانه هاي منطقي و عقلي و نقلي که براي احقاق حق خود در اختيار داشت(حقي که از طرف خدا و به واسطه پيامبر(ص) با تاکيد، به آن حضرت واگذار شده بود) را، ۲۵ سال به سکوت و امام حسن مجتبي(ع) را به صلح با معاويه مجبور کرد. به طور قطع آنجا که افرادي برطبل تفرقه و اختلا ف مي کوبند، خدا حاکم نيست، توحيد حاکم نيست و هواي نفس و غرور و شيطان حاکم است. در هنگامه اختلاف، وظيفه موحدان، مومنان و دوستان قرآن بسيار سنگين است.

«يا ايها الذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون» (آخرين آيه سوره آل عمران) حضرت علامه طباطبايي (ره) در تفسير اين آيه به شرح مفصل از موضوعات مهمي مي پردازد، از جمله مي نويسد: «امرهاي اين آيه اطلا ق دارد؛ و صبر در اين آيه شامل همه صبرهاي فردي مي گردد و صابروا (که مصدرش مصابره است) عبارت است از صبر و تحمل اجتماعي، و بديهي است که صبر عمومي از نظر قدرت و نيرو و اثر، بالاتر از صبر فردي است و در ظرف اجتماعي و همکاري هاي اجتماعي است که قدرت هاي فردي به يکديگر پيوند شده و نيروي عظيمي به وجود مي آورد، و معناي «رابطوا» اين است که انسان در همه حال لازم است قدرت هاي معنوي خود را روي هم ريخته و کليه شوون حياتي خويش را در پرتو تعاون و همکاري هاي اجتماعي به سامان برساند و بديهي است که يک سعادت کامل جز در پرتو همکاري هاي اجتماعي ميسر نيست».

 

با اين تفسير، وظيفه در اجتماع مسلمانان، همکاري، همراهي، اتحاد و اتفاق است و با همراه بودن همه نيروهاست که پيروزي و فلاح به دست مي آيد. به روايت ديگر دينداران موظفند همواره ساز وحدت و دوستي و همدلي بنوازند نه بر طبل دشمني و کوس تفرقه و جدايي بکوبند. در تمام آيات قرآن مجيد که در آن امر به وحدت و اتحاد و از تفرقه و اختلاف مذمت شده است نکته ظريفي نهفته است که بايد مورد توجه واقع شود و شايد علت العلل تمام اختلافات اجتماعي و سياسي در جامعه اسلامي همين مورد است. انحراف و اختلاف بزرگي که در صدر اسلام و بعد از رحلت پيامبر(ص) پديد آمد نشات گرفته از چه موضوعي بود؟ منشا جنگ هاي خونين جمل، صفين، نهروان و کربلا چه نقطه اي بود؟ سستي و عقب ماندگي مسلمانان در طول تاريخ پرفراز و نشيب آن ناشي از کدام ضعف است؟

تفسيري که ائمه معصومين(ع) از آيات دعوت به اتحاد در قرآن مجيد مي دهند، جالب و شنيدني است. آيت الله طباطبايي در تفسير روايتي خود از آيه آخر سوره آل عمران در مورد کلمه رابطوا از قول امام صادق(ع) مي نويسد: رابطوا يعني با پيشوايان خود رابطه داشته باشيد و در حديث ديگري نقل مي کنند که يعني با امام خود مربوط و همراه باشيد. در تفسير نمونه ذيل آيه «واعتصموا بحبل الله… » از قول امام محمدباقر(ع) ذکر مي کند که حبل الله ما هستيم. اتحاد و يکپارچگي جامعه مسلمانان در زمان حيات رسول خدا(ص)، مرهون دو موضوع است اول عطوفت و مهرباني رسول خدا(ص) با مردم که: «… ولو کنت فظا غليظ القلب لاانفضوا من حولک… و اگر نامهربان و خشن و سنگدل بودي از اطرافت پراکنده مي شوند… » (س آل عمران – آيه ۱۵۹) دوم اطاعت بي قيد و شرط مسلمانان از دستورات آن حضرت اما در شرايط امروز انتظار آن است که همه کساني که خود را پيرو ولي فقيه مي دانند، اعمال و رفتار و گفتار و موضع گيري هاي خود را بر همين اساس تدوين و تنظيم نمايند.

آيا کساني که در موضع گيري هاي خود در حوادث و اختلافات و تنازعات اجتماعي جلوتر از مقام معظم رهبري حرکت مي کنند و فرياد خود را بلندتر از صداي آن حضرت طنين انداز مي نمايند، در خط رهبري قرار دارند؟! و آيا به وظيفه «رابطوا» درست عمل کرده اند؟! و آيا به «حبل الله» چنگ زده اند؟ راستي اين تاکيد قرآن مجيد خطاب به چه کساني است؟ «… لاتقدموا بي
ن يدي الله و رسوله… = از خدا و رسولش پيشي نگيريد…. لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبي… = صداي خود را بالاتر از صداي پيامبر نکنيد» (س حجرات) ما معتقديم که «ولايت فقيه، همان ولايت رسول الله(ص) است». آيا کساني که امروز به اين درخواست قرآن مجيد عمل نمي کنند، پيرو ولي فقيه هستند؟! در تفسير نمونه، ذيل اين آيه مي نويسد «اگر کساني که تحت پوشش مديريت و رهبري قرار دارند، به طور خودسرانه عمل کنند، هر قدر هم رهبر و فرمانده لايق باشد، شيرازه کارها به هم مي ريزد، بسياري از شکست ها که دامنگير مسلمانان شده است، از همين رهگذر بوده است، وسعت مفهوم آيه به قدري زياد است که هرگونه تقدم و تاخر و رفتار خودسرانه و خارج از دستور رهبري را شامل مي شود».

آيا اين دستور قرآن مجيد در زمان ما هم مصداق دارد؟! خدا در آيه دهم سوره حجرات مي فرمايد «انما المومنون اخوه فاصلحوا بين اخويکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون = به يقين مومنان با هم برادرند، پس بين برادران اصلاح برقرار کنيد و تقواي الهي پيشه کنيد تا مشمول رحمتش قرار گيريد» آيا امروز به اين وظيفه عمل مي کنيم؟ با توجه به شرايط اجتماعي و اوضاع و احوال جهان و به ويژه خاورميانه، ضرورت حتمي است که به دستور قرآن عمل نماييم «و اطيعوا الله و رسوله ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم و اصبروا ان الله مع الصابرين» (س انفال آيه ۴۶) در غير اين صورت، اگر بنا بر سنت الهي، به عزت و شکوه و عظمتي که امام خميني(ره) و شهداي گرانقدر انقلاب اسلامي، در بين ما به امانت سپرده اند، لطمه اي وارد شود همه مسوول و مديون خواهيم بود.