اسباب اختلاف میان مسلمانان (۴.عدم رعایت عدالت و انصاف)

 

حجت الاسلام والمسلمین شفیعی نیا طی سلسله یادداشت هایی به بررسی اسباب اختلاف میان مسلمانان پرداخته است که مشروح آن به تناوب در اختیار مخاطبین قرار می گیرد :

 

پیشتر لازم است بدانیم که «عدالت» مفهومی وسیعتر از «انصاف» دارد؛ زیرا عدالت در هر جایی و هرچیزی قابل تطبیق است، چنانکه امیر المومنین (علیه السلام) در تعریف عدل فرمودند: «العَدلُ یَضَعُ الاُمُورَ مَواضِعَهَا»؛[۱] عدل کارها را در جایگاه خود قرار می دهد. به بیان دیگر واژه (امور) مطلق است، بنابراین گستره این معنا اعم از تکوینیات و تشریعیات (اعم ازمادی و معنوی) است. ولی انصاف روحیه­ای است که شخص را آماده پذیرش حق می­نماید. از اینرو انصاف خود مصداقی از عدالت است، و این تفاوت از سخن امام باقر (علیه السلام) نیز قابل استفاده است، که فرمودند:«لاعَدلَ کَالانصَافِ».[۲] هیچ عدلی مثل انصاف ورزیدن نیست. در این جمله برای عدل گستره­ای وسیع را فرض کرده است که بالاترین آن انصاف­ ورزی شمرده شده است. 

 

در منابع شیعه و سنی آمده است که امیر المومنین (علیه السلام) در تفسیر این آیه: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسانِ».[۳] خداوند به عدل و احسان دستور می­دهد؛ فرمودند: «العَدلُ: الإنصَافُ، وَالإحسَانُ: التَّفَضُّلُ».[۴] مقصود از عدل همان انصاف است؛ و مراد از احسان هم تفضل الهی می­باشد. قابل توجه است که آن حضرت عدل را که متعلق دستور خداوند قرار گرفته است را بر انصاف تطبیق دادند؛ یعنی انصاف، عدلی است که قابلیت اطاعت یا عصیان را داشته باشد. یعنی باید بتوان به آن امر کرد یا از آن نهی نمود؛ و این فقط در محدوده تشریعیات است نه تکوینیات. پس عدالت که اعم از تشریع و تکوین بود ولی انصاف قابل تطبیق در خصوص تشریعیات است.

 

و اما مقصود ما از «عدالت» و «انصاف» به­ عنوان یک واجب شرعی است که یک مسلمان در قبال سایر انسانها دارد. یعنی واجب است با همه به عدالت رفتار کند؛ خوبیهایشان را انکار نکند؛ و بی­دلیل آنان را متهم نسازد؛ و حق هیچ­ یک را ضایع ننماید؛ چنانکه امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «أعدَلُ الخَلقِ أقضَاهُم بِالحَقِّ»[۵] عادل­ ترین مردم کسانی اند که به ­درستی قضاوت می­نمایند.

 

قرآن کریم هم در این زمینه می ­فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لايَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلي‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوي‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ * وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ».[۶]ای کسانیکه ایمان آورده­اید برای خدا به پا خیزید و به عدل و داد گواهی دهید؛ و مبادا دشمنی شما با گروهی وادارتان کند که به عدالت رفتار نکنید؛ به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است. خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده­اند وعده آمرزش و پاداشی بزرگ داده است.

 

در این آیات نورانی خداوند مسلمانان را فرمان داده است که درصورت بروز دشمنی بین آنها و دیگران، حدود انصاف را رعایت نمایند؛ و حتی آن را نشانه ی تقوای آنان برشمرده است. و در آیات بعدی در قبال آن مطیعان را وعده آمرزش و پاداش عظیم، و مخالفان را وعید دوزخ داده است. و در آیات دیگری فراموش کردن روز قیامت را علت رویگردان بودن عده ای از رعایت عدل دانسته است: «يَاداوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فىِ الْأَرْضِ فَاحْكُم بَينَ النَّاسِ بِالحَقِّ وَ لَا تَتَّبِعِ الْهَوَى‏ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدُ  بِمَا نَسُواْ يَوْمَ الحِسَابَ»؛[۷] اى داود، ما تو را خليفه روى زمين گردانيديم. در ميان مردم به حق داورى كن و از پى هواى نفس مرو كه تو را از راه خدا منحرف سازد. آنان كه از راه خدا منحرف شوند، بدان سبب كه روز حساب را از ياد برده‏اند، به عذابى شديد گرفتار مى‏شوند. 

 

امیر المؤمنین (علیه السلام) به امام حسین (علیه السلام) راجع به انصاف­ با همگان
اینگونه توصیه فرمودند: «اوُصِیکَ بِتَقوَی اللهِ فِی الغِنَی وَالفَقرِ؛… وَبِالعَدلِ عَلَی الصَّدِیقِ وَالعَدُوِّ».[۸] شما را توصیه می­کنم به رعایت تقوای الهی در حالت دارائی و نداری؛… و به رعایت عدالت با دوست و دشمن.

 

هر چند امروزه ریشه بسیاری از نابسامانی های جومع اسلامی در تصورات اشتباهی است که از یکدیگر دارند؛ ولی خواستگاه برخی دیگر حقد و حسدی است که مانع از قضاوت عادلانه آنان نسبت به یکدیگر می شود. [۹]

 

و البته قرآن این اخلاق ناپسند را برای هیچ مسلمانی شایسته نمی داند: «وَدَّ کَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ يَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ».[۱۰] بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد – که در وجود آنها ریشه دوانده – آرزو می کردند شما را بعد از اسلام و ایمان ، به حال کفر باز گردانند با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است.

 

 



[۱] . نهج البلا غه، حکمت: ۴۳۷.

[۲] بحار:۸۷/۱۶۵/ح۱.

[۳] نحل:۹۰.

[۴] نهج البلاغه: ح۲۳۱؛ معانی الاخبار: ۲۵۷؛ تفسیر قرطبی: ۱۰/۱۶۵؛ فتح الغدیر شوکانی: ۳/۱۸۸؛ اضواء البیان شنقیطی: ۲/۴۳۷. التفسیر الوسیط سید محمد طنطاوی: ۸/ ۲۱۹.

[۵] غررالحکم:۱۴.

[۶] . مائدة: (۸ – ۹ – ۱۰). «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَكَمْتُم بَينَ النَّاسِ أَن تحَكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكمُ بِهِ»؛ خدا به شما فرمان مى‏دهد كه امانتها را به صاحبانشان بازگردانيد. و چون در ميان مردم به داورى نشينيد به عدل داورى كنيد. (نساء: ۵۸).

[۷] .  ص: ۲۶.

[۸] . تحف العقول: ۸۸؛ تفسیر ثعالبی: ۳۱۱.

[۹] .  در کتاب (الغدیر) مواردی از این نوع قضاوتهای غیر منصفانه را آورده است:

(۱) ابن عبد ربه در (العقد الفريد) می گوید: «الرَّافِضَةُ يهودُ هذِهِ الأمَّةُ يُبغِضُونَ الإسلامَ كمَا يُبغِضُ اليهودُ النَّصرانُيَةَ»؛ شیعیان همانند یهود که از دین نصرانی بدشان می آید، آنها هم از اسلام متنفرند.

(۲) بغدادی در (الفرق بين الفرق) می گوید: «لم يكن في الروافضِ قَطُّ إمامٌ في الفقهِ، ولا إمامٌ في روايةِ الحديثِ، ولا إمامٌ في اللغةِ والنحوِ، ولا موثوقٌ بِهِ في المَغازي والسِّيَرِ والتواريخِ، ولا إمامٌ في التَّأوِيلِ وَالتَّفسِيرِ، وإنَّما كان أئمةُ هذِهِ العلومِ أهلُ السُّنةِ والجماعَةِ»؛ شیعیان در هیچ یک از علوم فقه، حدیث، لغت، نحو، مغازی، سیره، تاریخ، تاویل و تفسیر عالم نداشتند، و فقط اهل سنت در این علوم تبهر داشتند. (مواقف الشیعه: ۱/۱۴).