ایجاد وحدت ضرورتی حتمی ست

 

 

 

 

طه جابر العلوانی متولد ۱۹۳۵ میلادی در شهر فلوجه عراق بود. وی جمعه صبح (۴ مارس ۲۰۱۶) درگذشت و کمتر رسانه ای در جهان به این خبر پرداخت. وی اندیشمند و از فقهای اهل سنت عراق به شمار می رفت اما مانند بسیاری از شهروندان عراقی، از دست رژیم دیکتاتوری بعث به خارج گریخته بود.

بعد از خروج از عراق اولین جایی که رفت، ایران بود. در خاطراتش با لبخند می گفت: حدود دو ماه در هتلی در شرق تهران، که روبروی ترمینال شرق تهران بود، زندگی کردم. خاطرات زیادی از منطقه تهران پارس دارم.

او در دهه ۷۰ باز هم به ایران سفر کرد اما این بار به دعوت دکتر صادق عبادی، رئیس مؤسسه اندیشه ایران و اسلام. وی در این سفر برخی دیدارها با شخصیت های مختلف همچون حجة الإسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی، نماینده حضرت آیت الله سیستانی در قم را انجام داد. او همچنین در آن سفر به “جامعه المصطفی العالمية” رفت و با حجة الإسلام و المسلمین اعرافی نیز دیدار و گفتگویی انجام داد. در این سفر، پرفسور طه جابر العلوانی به دانشگاه امام صادق (ع) رفت و ضمن دیدار با اساتید و مسئولان این دانشگاه، برای دانشجویان نیز سخنرانی کرد.

وی به رغم اینکه سنی مذهب بود، اما علاقه بسیار زیادی به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام داشت و همواره می گفت: در میان اقوام ما در عراق هم پیروان مکتب اهل بیت (ع) وجود دارد. بنده عاشق اهل بیت هستم.

او همواره تلاش می کرد با اندیشه افراطی مبارزه کند و برای نزدیک شدن شیعه و سنی و نیز از بین بردن اختلافات مذهبی تلاش می کرد و در این زمینه مقالات و کتب زیادی – به صورت تخصصی – تألیف کرد.

بعد از حضور دو ماهه در ایران، به آمریکا رفت و به مدت ۳۰ سال در آنجا به فعالیت و تبلیغ دین مبین اسلام پرداخت. وی با کمک تعدادی از دوستانش، “المعهد العالمي للفکر الإسلامي” که بزرگ ترین مؤسسه پژوهشی اسلامی در آمریکا بود را دایر کرد. او رئیس شورای فقهی مسلمانان در آمریکا هم بود. رئیس دانشگاه علوم اسلامی (SISS) در ایالت ورجینیا نیز به شمار می رفت.

او تحصیلاتش را در دانشگاه الأزهر مصر گذرانده بود و مدرک دکترای اصول فقه را در سال ۱۹۷۳ میلادی دریافت کرده بود. مدتی هم به عربستان رفت و استاد اصول فقه در دانشگاه محمد بن سعود در شهر ریاض شد. از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵ در ریاض ماند. در همان زمان تأسیس “المعهد العالمي للفکر الإسلامي” را آغاز کرد. او عضو شورای تأسیسی “رابطة العالم الإسلامي” در مکه مکرمه هم بود. عضو مجمع فقه اسلامی بین المللی هم به شمار می رفت. از سال ۱۹۸۳ به آمریکا رفت و ابتدا رییس دانشگاه اسلامی قرطبه در آمریکا شد.

در دوران حضورش در عربستان، از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۶ مشاور قانونی وزارت کشور سعودی نیز بود. دو سال هم مشاور کمیته ملی آب، در عربستان بود. بین سال های ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۹ استاد شریعت اسلامی دانشکده نظامی بغداد بود.

همواره می گفت: از آرزوهایم تأسیس دانشگاه گفتگوی مذاهب اسلامی در عراق است.

یادداشت : طه جابر العلوانی

ایجاد وحدت ضرورتی حتمی ست

تشویق، تقویت و یاری برای تحقق اتحاد

♦ بعضی از مردم عاشق کارهای سخت هستند. اگر بین دو کار حق انتخاب داشته باشند ، سخت ترین کار را انتخاب می کنند. در صورتی که پیامبر اکرم (ص) در اینگونه مواقع ، آسان ترین کار را انتخاب می کردند – البته اگر آسان ترین کار گناه نبود – در عالم واقع می بینیم که امت اسلامی و ملت عربی دچار فروپاشی ، چندپارگی ، فردگرایی ، منیّت و ترحیج دادن دشمن بر خودی و دوستان می باشد.

تَرک و کنار زدن برادران دینی و تنی چیزی ست که همه شاهد آن هستیم. همه ما شرایط بدی را که امت اسلامی در آن است می دانیم و به همین خاطر است که دائماً داد از میسور می زنیم. میسور قاعده ای فقهی است که می گوید : المیسور لایسقط بالمعسور (یعنی هر عملی که از عهده انسان بر می آید ، به واسطه عملی که از عهده انسان خارج است ، ساقط نمی شود. «توضیح : مثلاً اگر انسان نمی تواند یک جزء از نماز را انجام دهد ، دلیل نمی شود که همه آنرا ترک کند. بلکه باید مقداری را که می تواند انجام دهد»). بنابراین هرگاه منطقه یا کشوری از کشورهای عربی بتواند به اتحاد و یکپارچگی منطقه ای دست یابد که باعث تقویت روابط شهروندانش ، نزدیک شدن و همبستگی آنها با هم می شود و نهاد این کشور را از تکه تکه شدن و چندپارگی حفظ می کند ، نباید تا زمانی که جایگزینی برای آن وجود ندارد این اتحاد را نادیده گرفت و اگر بوجود آمدن این اتحاد منطقه ای ممکن باشد، دعوت کنندگان به آن به پا خیزند و ببینیم که مردم آن را پذیرفته و از آن استقبال کرده اند، باید مُنادیان، آن را در تحقق این اتحاد تشویق، تقویت و یاری کنیم تا گامی در این راه برداشته باشیم. چرا که این کار عقلاء ست. در مقابل، این کلام نه سیاستمدارانه است و نه زیرکانه که بگوییم : ندای وحدت سر نمی دهیم مگر اینکه اسلامی فراگیر و جهانی باشد.

اتحادهای از بین رفته ی مصر، لیبی و سودان

♦ باید دانست که تنها افراد توانا و یکتاپرست واقعی هستند که می توانند به اسلام خدمت کنند. افرادی که توا
نایی رویارویی با چالش ها را دارند. کسانی که از صلابت کافی و استقامت لازم برخوردار می باشند. همانطور که می دانیم مراحل روند حاکمیت غربی منجر به این شده است که اتحادها از بین رفته و هر منطقه مختص فرد یا گروه خاصی شود ، ملی گرایی بوجود آید و اینکه هر طرف متمرکز امور خود باشد. از دیگر نتائج این حاکیمت این است که مردم و به خصوص اعراب ، مسلمانان و مردم کشورهای تحت استعمار از ساختن بزرگترین نهاد ها دور بمانند. از جمله ی این اتحادهای از بین رفته، اتحاد فدرالی یا کونفدرالی بین مصر و لیبی و سودان است. مرزهای مشترک، منافع آشکار و به هم گره خورده ای هر یک از این سه سرزمین با هم دارند، سبب می شود که در همان اول کار دست رد به سینه این ندای دعوت به اتحاد و همبستگی نخورد. پنجاه سال قبل مصر و سودان در شمال و جنوب صحرا، باهم متحد بودند و پادشاه مصر، پادشاه مصر و سودان نامیده می شد و اگر سودان با مصر متحد باقی می ماند، امروزه بخش های جنوبی خود را از دست نمی داد. و این در حالی ست که هم اکنون هم زمینه برای از دست دادن دیگر سرزمین های آن فراهم است. حکومت هایی در سودان به وجود آمدند که اعلام می کردند اسلامی هستند و قصد دارند که شریعت اسلامی را پیاده کنند اما هیچ کدام از آنها حتی یک گام هم در جهت بازسازی این اتحاد برنداشتند و ثمره ای برجای نگذاشته اند. جز این که امروزه سودان آماده ازهم پاشیدگی است. آیا این جدایی و از هم پاشیدگی به نفع مصری ها یا سودانی هاست؟! یا به نفع مسلمان ها یا مسیحی هاست؟! خیر- به نفع دشمنان این دو کشور است.

بحران لیبی و عراق

♦ در لیبی قذافی تابع فرمانروایان مصر بوده و پشت سر آنها حرکت می کرد و قصد داشت لیبی و مصر را متحد کند. اما با مخالفت روبرو شد و عبدالناصر از او خواست کمی درنگ و تأمل کند. درست مثل این خواسته در زمان السادات (به نظر محمد أنور السادات ، رئیس جمهور سوم مصر) مطرح شد و بسیاری در صدق نیت او شک کردند در نتیجه قذافی به کنار رفت. آری! این لیبی است سرزمینی که بسیاری از اروپاییان دندان طمع برای آن تیز کرده اند و نفت و دیگر ثروت های آن را می خواهند. اگر رهبران و ملت ها اراده ای قوی داشتند و بین این سه مملکت یعنی مصر ، لیبی و سودان اتحاد برقرار می کردند، هرگز اوضاع لیبی به این شکل بحران زده و دردناکی که امروز شاهد آن هستیم نمی رسید.

همین طور در عراق هم گفته شد اتحاد هلال حاصلخیز (یا “داس بارور” )، توطئه است – که ای کاش این اتحاد پیروز می شد – زیرا اگر به پیروزی می رسید ، عراق و سوریه نهادی یکپارچه می شدند که در سایه آن عراق از بین نمی رفت و سوریه تکه تکه نمی گشت و آنچه را الآن از دست داده ایم ، از دست نمی دادیم.

اگر فرزندان ما این قانون طلایی را یاد می گرفتند که “المیسور لایسقط بالمعسور” (توضیح آن گذشت) و ما هم به آن عمل می کردیم و به سراغ کاری که از عهده آن بر می آمدیم و درحد توانمان بود می رفتیم، می توانستیم بسیاری از چیزهایی که از دست داده ایم را نجات دهیم.

انس و الفت برای تعاون و همکاری

♦ عده ای از مردم شعار دادن را ترجیح می دهند – حتی اگر محقق هم نشود – و در بوق و کرنا می کنند که مهم این است یک خلیفه باشد تا مسلمانان سنگینی و وقار خود را در این عالم حفظ کنند. البته آرزوی من هم این است که مسلمانان وقار داشته و در همه دوران ها ، وزنه ای سنگین و مؤثر در جهان باشند. و اگر وقار و تاثیر مطلوب در این مرحله ی به خصوص ممکن نباشد، باید همین مقدار موجود را پذیرفته و سعی و کوشش مان را در جهت کمال و تعالی آن قرار دهیم. این چیزی ست که منطق اسلامی به ما می گوید و چیزی ست که از قرآن مجید آموخته ایم و پایه های سنت تدریج و مرحله مرحله پیش رفتن را محکم می کند بلکه این همان چیزی ست که از سنت رسول خدا (ص) آموخته ایم.

بنابراین زمانی که به عربها می گوییم: “بیایید بین کشورهای عربی مان شبکه ارتباطات و اتصالات تأسیس کنیم و منافع کشاورزی، تجاری و اقتصادی بنا نهیم”، منظورمان این است که مردم یکدیگر را بشناسند و با هم انس و الفت بگیرند تا بعد از این شناخت و الفت، تعاون و همکاری بوجود آید برای رسیدن به دایره برادری. برادری ای که ناگزیر از دست یابی به آن هستیم.

حرف خود را می گویم و از خداوند برای خود و شما طلب مغفرت می کنم.