برگزاری سومین جلسه درس خارج فقه تقریب آیت الله اراکی

 

سومین جلسه درس خارج فقه تقریب آیت الله اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی  در ماه مبارک رمضان با حضور اساتید و طلاب در پژوهشگاه مطالعات تقریبی برگزار شد.

در ادامه مشروح سخنان آیت الله اراکی آمده است:

در جلسات پیش به کبرای عقلی وجوب جلب مصلحت لازمه و همچنین وجوب دفع ضرر معتدٌ به اشاره کردیم؛ و اینکه هیچ ضرری برتر از ضرر تفرقه و شقاق در یک امت نیست، و هیچ مصلحتی برای یک امت برتر از مصلحت وحدت و یکپارچگی امت نیست. بر اساس این کبرای عقلی ایجاد وحدت در امت اسلام یک واجب عقلی است.

اما اینجا یک صغرایی هم وجود دارد؛ اینکه این کبری و واجب عقلی چگونه تحقق میدانی پیدا می کند. فهمیدیم که وحدت امت اسلام واجب عقلی است، و واجب شرعی هم هست کما أشرنا سابقاً، لکن تحقق میدانی اش که همان صغرای این وحدت است به دو عنصر قابل تحقق است و مبتنی بر دو عنصر است. در صغری هم ما به حکم عقل توجه داریم که حکم شرعی هم هست، حکم شرعی اش را ما قبلاً بحث کردیم. اما صغرای عقلی آن مبتنی بر دو عنصر است:

اول؛ وجود حاکمی که همگان وجوب طاعت او را بپذیرند، که در جامعه اسلامی مصداق این حاکمِ مطاع شخص پیامبر اکرم (ص) است و این مطلب در قرآن کریم به بیانات مختلف آمده است. این نکته هم قابل توجه است که وجوب اطاعت بالاصل مخصوص پیامبر اکرم (ص) است و ائمه نائبان رسول اکرم(ص) هستند و اطاعت مخصوص پیامبر اکرم است. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»، از قرائن این مطلب در این آیه شریفه این است که اطیعوا نسبت به اولی الامر تکرار نشده است، البته این از مسلمات دین ماست. و إنی جاعلٌ في الأرض خلیفه مخصوص پیامبر اکرم است. بقیه جانشین پیامبر هستند، و لذا نسبت به نمایندگانشان و نیز منصوبینشان می فرمایند؛ من اطاع امیری فقد اطاعنی، قوله قولی و امره امری دال بر همین مطلب است.

بنابراین خداوند برای وحدت امت ملاک و معیار مشخص کرده است:

وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ (۸۱: آل عمران) از همه انبیاء ما میثاق گرفتیم که به رسول اکرم (ص) ایمان بیاورید و ناصر او باشید؛ ایمان بیاورید یعنی مطیع او باشید.

اینکه در معراج پیامبر اکرم (ص) «أم الانبیاء جمیعاً» و حضرت امامت کردند بر همه پیامبران، این امامت یک امامت اعتباری  مثل امام جماعتهای ماها نیست، بلکه امامت حقیقی است یعنی امام آنهاست در همه چیز و رسول اکرم ام الانبیاء جمیعاً. معراج یک مسئله بسیار مهمی است که متأسفانه ما در حوزه‏ها کمتر به آنها توجه داریم؛ معراج یک سفر دو مرحله ایست، مرحله اول اسراء بود و مرحله دوم آن معراج بود. اسراء و معراج شرحی و گزارشی است از کل ما یقع در این عالم، گزارشی از تمام عالم تکوین و تشریع، چرا که او امام علی الکل است. اسرائش من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی تمام آنچه در عالم  اسلام خواهد گذشت تا قیام امام زمان (ع) که اعلام حکومت آن حضرت است از مسجد الاقصی، همه را به پیامبر نشان دادند که ماذا یجری علی أمتک. و لذا در روایات اهل سنت این روایت بسیار وارد شده: که ابن مسعود میگوید حضرت پیامبر به من فرمودند که قرآن بخوان. گفتم که ما از شما قرآن را آموختیم، حضرت فرمودند: دوست دارم بشنوم قرائت قرآن را . می گوید شروع کردم به خواندن سوره نساء؛ خواندم تا به این آیه رسیدم: فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كلُ‏ِّ أُمَّةِ  بِشَهِيدٍ وَ جِئْنَا بِكَ عَلىَ‏ هَؤُلَاءِ شهَِيدًا(۴۱) يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَديثاً (۴۲: نساء) می گوید این آیه را که تلاوت کردم حضرت آنچنان گریست که تاکنون سابقه نداشت و متوقف شدم از تلاوت قرآن. تا اینجای حدیث را بخاری و مسلم هم نقل میکنند ولی ادامه آن را نقل نمیکنند ولی در جاهای دیگر نقل شده است که از حضرت پرسیدند: «لم بکیت» برای چه گریه کردید: می فرمایند:«أکون علی الحوض فیُجاء برجالٍ من اصحابي، فیمنعون، فأقول: یارب أصیحابي، أصیحابي، فیقال: إنک لا تدري ما أحدثوا بعدک» این یک پرده از آن چیزی است که به پیامبر اکرم نشان داده شد، یعنی تمام ما وقع قیامت به حضرت نشان داده شد، معراج حوادث مربوط به عالم آخرت است و اسراء حوادث مربوط به عالم دنیاست که همه را به حضرت نشان دادند، چرا که او فرمانروای کل است.

سه تفاوت کلی بین حدیث شیعی و حدیث اهل سنت وجود دارد، اول اینکه در حدیث اهل سنت از کتابت منع شد، و حتی از روایت، در حالیکه در حدیث شیعه امر به کتابت شد. در حدیث شیعه امر به سؤال شده ولی در حدیث اهل سنت نهی از سؤا
ل آمده. در حدیث شیعه تأکید بر اخبار ما یکون شده است در حالیکه در حدیث اهل سنت نهی از سؤال از عن ما یکون شده است. یکی از علل این تفاوت این است که پیامبر تمام گزارشاتی که به او داده شده بود را به ائمه منتقل کردند، و بخشی از این گزارشات و آنچه را که مربوط به قیام امام زمان (ع) و فتح اکبر بود را حضرت به حضرت زهرا(س) علی الخصوص در مصحف فاطمه (س) ارائه دادند. که این خود نشانه این است که حضرت غم و اندوهشان به خاطر فدک و درد پهلو نبوده گرچه آنها هم غصه داشت، اما غصه اصلی که باعث شد جان از کالبد بدر آورند این نبود، بلکه به این دلیل بود که دیدند این زحماتی که پیامبر اکرم در طول این سالیان دراز متحمل شدند و این آرزوی همه انبیاء و اوصیاء دارد به فناء می رود.

پس عنصر اول این شد که برای تحقق این وحدت باید یک حاکم مطاع علی الاطلاقی باشد که اطاعت او منشأ این وحدت حقیقی شود.

عنصر دوم این است که این حاکم باید همیشگی باشد، وحدت فقط مربوط به یک عصر و زمان خاص نیست، امت پیامبر خیر امت و امت خاتم است و امتی است که با آن «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» میبایست تحقق پیدا کند. کره زمین باید تبدیل شود به زندگی عادلانه و جامعه عدل. در برخی بیاناتمان اشاره کرده‏ایم که رسولان دو مأموریت داشتند اول ایجاد یک امت عدل و الگو و مرحله دوم گسترش این امت به سراسر جهان و برپایی جامعه عدل جهانی است. انبیاء قبل از رسول اکرم وظیفه شان در همان مأموریت اول بوده است. و دعای حضرت موسی که در قرآن به آن اشاره شده حاوی این مطلب است:

وَ اخْتَارَ مُوسىَ‏ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا  فَلَمَّا أَخَذَتهُْمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبّ‏ِ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَ إِيَّاىَ  أَ تهُْلِكُنَا بمَِا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا  إِنْ هِىَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بهَِا مَن تَشَاءُ وَ تهَْدِى مَن تَشَاءُ  أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا  وَ أَنتَ خَيرُْ الْغَفِرِينَ(۱۵۵)

* وَ اكْتُبْ لَنَا فىِ هَاذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فىِ الاَْخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ  قَالَ عَذَابىِ أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ  وَ رَحْمَتىِ وَسِعَتْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ  فَسَأَكْتُبهَُا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ الَّذِينَ هُم بَِايَاتِنَا يُؤْمِنُونَ(۱۵۶: اعراف)

الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبىِ‏َّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يجَِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فىِ التَّوْرَئةِ وَ الْانجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنهَْئهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يحُِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يحَُرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَئثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتىِ كاَنَتْ عَلَيْهِمْ  فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ  أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۱۵۷) قُلْ يَأَيُّهَا النَّاسُ إِنىّ‏ِ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ يُحْىِ وَ يُمِيتُ  فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبىِ‏ِّ الْأُمِّىّ‏ِ الَّذِى يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ(۱۵۸)

اینکه از خدا خواست «واکتب لنا»، خداوند آنگونه به او پاسخ داد که رحمت مکتوبه من برای امت تو نیست، بلکه برای للذین یتقون که امت پیامبر اکرم است. این در حق امت رسول اکرم محقق شده است که یتبعون الرسول النبی الامی.

حضرت پیامبر اکرم هم هنگامی که خود را معرفی میکنند می فرمایند من رسول خدایی هستم که له ملک السموات و الارض، که اشاره به فرمانروایی حضرت دارد. مرحله اول رسالت  به دست خود رسول اکرم محقق شد و مرحله دوم به دست اوصیاء او بالاخص حضرت صاحب الزمان محقق میشود.

بنابر عنصر دوم و اینکه با توجه به این مسئله که وحدت مخصوص به عصر خاصی نیست، لازم است که رسول اکرم کسانی داشته باشد که امر آنها امر او باشد تا آن وحدت حقیقی تا روز قیامت در جامعه تحقق پیدا کند.

یترتب بر این امور مطالبی:

سعی بر اینکه جمع کلمه در دین ایجاد شود، یعنی اهل دین کلمه شان کلمه واحده باشد. این کلمه واحده در همه عرصه ها، فقه، عقاید و غیره باید محقق گردد. اگر ما جمع کنیم علماء مذاهب را لا اقل در کبریات به اجماع می رسیم. حتی در مسائل سیاسی اسلام. اینکه اگر رسول اکرم کسی رانصب برای اطاعت کرد و دیگران را امر به اطاعت از اوکرد باید او تبعیت شود را همه قبول دارند، اما در مصداق که آیا نصب کرد یا نکرد ممکن است اختلاف داشته باشیم.

مطلب دوم؛ باید تلاش کنیم برای تزاور و تلاقی، این نشستهای مشترک خودش زمینه ایست برای برطرف کردن فاصله ها. به هر حال فاصله روانی هم فاصله است؛ وقتی دور از هم هستند فاصله می افتد. اگر مراجع با مفتیان واقعی اهل سنت بنیشنند می بینند که می توانند یک حوزه مشترک تشکیل دهند. خوب در تاریخ داشته ایم شیخ طوسی همین سبک حوزه را داشتند. این سلاطین و سیاست مداران این اختلافات را راه انداختند. هر جا
در تاریخ نگاه کنیم می بینیم که اگر علماء را به حال هم رها کنند می نشستند و بحث میکردند و نقاط تلاقی را کشف میکردند وتفاهم و تعامل میکردند.

مطلب سوم؛

وجوب تقریب و حرمت تنفیر؛ در روایات اهل سنت فراوان داریم به طوریکه میشود ادعای تواتر کرد که قرّبوا فلا تنفروا. مثلاً در جایی داریم که پیامبر دو نفر را مأمور کردند به یمن بروند به آنها گفتند قربا ولا تنفرا.

در روایات شیعه هم نمونه های فراوانی داریم که به بخشی از آنها اشاره میکنیم:

 الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۲، ص: ۲۲۳

۵- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّهُ لَيْسَ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا التَّصْدِيقُ لَهُ وَ الْقَبُولُ فَقَطْ مِنِ احْتِمَالِ‏

أَمْرِنَا سَتْرُهُ‏ وَ صِيَانَتُهُ‏ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَقْرِئْهُمُ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ‏ «۱» حَدِّثُوهُمْ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا يُنْكِرُونَ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَشَدَّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنَ النَّاطِقِ عَلَيْنَا بِمَا نَكْرَهُ فَإِذَا عَرَفْتُمْ مِنْ عَبْدٍ إِذَاعَةً فَامْشُوا إِلَيْهِ وَ رُدُّوهُ عَنْهَا فَإِنْ قَبِلَ مِنْكُمْ وَ إِلَّا فَتَحَمَّلُوا عَلَيْهِ بِمَنْ يَثْقُلُ عَلَيْهِ وَ يَسْمَعُ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ يَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَيَلْطُفُ فِيهَا حَتَّى تُقْضَى لَهُ فَالْطُفُوا فِي حَاجَتِي كَمَا تَلْطُفُونَ فِي حَوَائِجِكُمْ فَإِنْ هُوَ قَبِلَ مِنْكُمْ وَ إِلَّا فَادْفِنُوا كَلَامَهُ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ وَ لَا تَقُولُوا إِنَّهُ يَقُولُ وَ يَقُولُ فَإِنَّ ذَلِكَ يُحْمَلُ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتُمْ تَقُولُونَ مَا أَقُولُ لَأَقْرَرْتُ أَنَّكُمْ أَصْحَابِي هَذَا أَبُو حَنِيفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ لَهُ أَصْحَابٌ وَ أَنَا امْرُؤٌ مِنْ قُرَيْشٍ قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِمْتُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ بَدْءِ الْخَلْقِ وَ أَمْرِ السَّمَاءِ وَ أَمْرِ الْأَرْضِ وَ أَمْرِ الْأَوَّلِينَ وَ أَمْرِ الْآخِرِينَ وَ أَمْرِ مَا كَانَ وَ أَمْرِ مَا يَكُونُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ذَلِكَ نُصْبَ عَيْنِي.

وسائل الشيعة، ج‏۱۶، ص: ۲۱۹

«۱» ۲۶ بَابُ وُجُوبِ عِشْرَةِ الْعَامَّةِ بِالتَّقِيَّةِ

۲۱۴۰۳- ۲- «۴» وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامٍ الْكِنْدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِيَّاكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا نُعَيَّرُ بِهِ‏ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ يُعَيَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ كُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناً صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لَا يَسْبِقُونَكُمْ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الْخَبْ‏ءِ قُلْتُ وَ مَا الْخَبْ‏ءُ قَالَ التَّقِيَّةُ.

ما شیعیان مرجعیت ائمه در جامعه اسلامی را سلب کردیم؛ و باعث آنها رفتند سراغ ابو حنیفه و حضرت امام صادق (ع) را رها کردند با اینکه امام صادق (ع) را افضل می دانند. سکونی و نوفلی را برخی رجالیون سنی تلقی میکنند چون روایت امام صادق را مستند می کردند به پیامبر اکرم، و این نه به این خاطر بود که این روایان و محدثین سنی بودند بلکه می خواستند روایت امام صادق (ع) را در بین سنی ها رواج دهند. چون اگر در امام صادق می ایستاد آن را مرسل حساب میکردند وباعث میشد روایت طرد گردد و خود ائمه فرمودند که هر چه از ما شنیدید می توانید به پیامبر نسبت دهید.

الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۸، ص: ۳۷۴

۵۶۲- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ الْقَاسِمِ شَرِيكِ الْمُفَضَّلِ وَ كَانَ رَجُلَ صِدْقٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ حَلَقٌ فِي الْمَسْجِدِ يَشْهَرُونَّا وَ يَشْهَرُونَ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ لَيْسُوا مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ أَنْطَلِقُ فَأُوَارِي‏ «۳» وَ أَسْتُرُ فَيَهْتِكُونَ سِتْرِي هَتَكَ اللَّهُ سُتُورَهُمْ‏ «۴» يَقُولُونَ إِمَامٌ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَنَا بِإِمَامٍ إِلَّا لِمَنْ أَطَاعَنِي فَأَمَّا مَنْ عَصَانِي فَلَسْتُ لَهُ بِإِمَامٍ لِمَ يَتَعَلَّقُونَ بِاسْمِي أَ لَا يَكُفُّونَ‏ «۵» اسْمِي مِنْ أَفْوَاهِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ فِي دَارٍ.