آیت‌الله‌العظمی‌بروجردی پیشتاز در وحدت و تقریب مذاهب

 

مرحوم آیت‌الله‌العظمی‌سید حسین طباطبایی بروجردی (فروردین ۱۲۵۴ـ فروردین ۱۳۴۰ش) پس از دریافت درجه اجتهاد از مراجع اصفهان و فراگیری علوم معقول‌، به نجف اشرف عزیمت نمود و از محضر آیات آخوند خراسانی، سیدکاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی بهره مند گردید و از سال ۱۳۲۳ش به قم رفت و مرجعیت جهان تشیع و مدیریت حوزه علمیه را پذیرفت.

آیت‌الله‌العظمی بروجردی که پس از رحلت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی به مرجعیت تام رسید، از فقهای نامداری بود که علاوه بر «فقه» در علوم دیگر از جمله علم‌الحدیث و رجال، شخصیتی برجسته و بی‌نظیر به شمار می‌رفت و در این میدان، تسلط کاملی بر حدیث و فقه اهل سنت هم داشت. ایشان این رشته را در «مکتب اصفهان» و سپس «مکتب نجف» در محضر اساتید برجسته آن دوران فرا گرفته بود و به دلیل همین احاطه بر علوم و فقه مذاهب، در مسائل خلافی فقهی، برای «فقه مقارن» ارزش ویژه‌ای قائل بود و در عمل، در حوزه تدریس خود در هر مسئله مهم خلافی، اهتمام خاصی به بررسی ادله مذاهب دیگر داشت و شاید در همین راستا به تصحیح و تجدید چاپ کتاب «الخلاف» شیخ طوسی اقدام نمود و حتی در بعضی از اوقات، این کتاب را همراه خود به حلقه درس فقهش می‌آورد و با استناد به آن کتاب و نظرات شیخ طوسی، فضلای را با این مکتب آشنا می‌ساخت و بدین وسیله موجب می‌شد که آن مجتهدان آیندة دنیای تشیع، با کتابها و آرای فقهی مذاهب اربعه آشناتر شوند؛ چون عقیده داشتند که فقه یک علم مشترک بین مذاهب اسلامی است که با هم اشتراکات و پیوندهای زیادی دارند و باید از جنبه‌های مثبت آن به ویژه در «مسائل مستحدثه» و استنباط احکام آنها، استفاده لازم به عمل آید.

اصولاً با توجه به تلمذ بعضی از ائمه اربعه اهل سنت در محضر ائمه هدی علیهم‌السلام و شرکت و حضور علما و طلاب شیعه و سنی، در محافل درسی یکدیگر این سنت حسنه رجوع به فتاوی فقهای طرفین از قدیم ـ از عصر علمی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تا عصر شهید ثانی و پس از آن ـ ادامه داشت، ولی متأسفانه به علت دخالت بعضی از حاکمیت‌ها، در یکی دو قرن اخیر به کنار گذاشته شده بود که با ابتکار آیت‌الله بروجردی و روش عملی تدریسی ایشان دوباره مرسوم گردید.

آیت‌الله بروجردی به این نکته اشاره می‌نمودند که فقهای قدیم شیعه (مانند شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و…) همواره به این روش عمل می‌کردند و آن را به سود جهان اسلام و وحدت مسلمانان و نزدیکی علمای فریقین می‌دانستند. ایشان برای تکمیل این روش و گسترش همه جانبه‌اش، بر این باور بودند که باید کتب فقهی شیعه بین علمای اهل سنت توزیع شود تا آنها هم از دامنه وسیع فقه شیعی آگاه شوند و گامی مثبت در راه ایجاد وحدت و تقریب برداشته شود. به همین منظور کتاب «المبسوط» شیخ طوسی را توسط علامه محمدتقی قمی برای شیخ عبدالمجید سلیم (از شیوخ الازهر) فرستادند که موجب اعجاب نامبرده گردید و در مراحلی، دارالافتا مصر ـ وابسته به الازهر ـ از مبانی فقهی شیعه در صدور فتوا استفاده کردند.

چاپ کتاب «المختصر النافع» محقق حلّی و خلاصه «شرائع الاسلام» و بعد تفسیر «مجمع البیان» در قاهره با همکاری شیخ احمد حسن الباقوری، وزیر اوقاف مصر که قبلاً از اعضای مکتب الارشاد اخوان‌المسلمین بود، گامی دیگر در همین جهت بود که بی تردید در تغییر روش علمای الازهر و خوش‌بینی آنان نسبت به شیعه، نقش مؤثری داشت.

آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی از شاگردان برجستة آیت‌الله بروجردی می‌نویسد: در تألیف کتاب «جامع‌الاحادیث الفقهیه» که زیر نظر مستقیم آیت‌الله بروجردی تنظیم می‌شد و تاکنون چندین بار چاپ شده است، ایشان دستور داده بود که در ذیل هر باب فقهی و نقل هر حدیث از ائمه هدی، روایات اهل سنت نیز نقل شود تا ضمن آشنایی طلاب ما، برادران سنی هم آگاه شوند که چه تعداد حدیث از طریق ائمه ما و آنها نقل شده و این گامی عملی برای تقریب مذاهب اسلامی است.

ایشان برای جلوگیری از گسترش دامنه اختلافات اجازه نمی‌داد که به مقدسات اهل سنت اهانتی روا بشود و حتی آن را حرام می‌دانست. آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی می‌گوید: «روزی در جلسه تنظیم کتاب حدیث، آیت‌الله بروجردی حضور یافت و با تأسف بیان کرد: کسی آمده کتابی نوشته و به خلفا اهانت کرده و نام مرا هم در آغاز کتاب خود آورده است. وقتی از این امر مطلع شدم، دستور دادم که تمام نسخ کتاب را جمع‌آوری کنند و تا آن سطور حذف نشود، اجازه نشر نیابد. ما در چه زمانی زندگی می کنیم؟ این حرفها جز ضرر و ایجاد عداوت چه فایده‌ای دارد؟»

آیت‌الله بروجردی معتقد بودند که موضوع «خلافت» یک امر تاریخی است و روش حضرت علی(ع) در مقابل خلفا نشان می‌دهد که برای مصلحت اسلام، نباید به این مسأله دامن زد، بلکه باید به فکر مسائل دیگری بود که موجب وحدت مسلمین در مقابل دشمنان گوناگون گردد و حتی خطاب به بعضی از علما فرمود: «مسأله خلافت امروز مورد نیاز مسلمانان نیست که ما با هم دعوا کنیم. هرچه بوده، اکنون یک مسأله تاریخی است. آنچه امروز به حال مسلمانان سودمند است، این است که بدانیم احکام را از چه مأخذی باید اخذ کنیم.»

شهید مطهری درباره علاقه آیت‌الله بروجردی به وحدت و تقریب می گوید: «یکی از مزایای معظم له علاقه فراوانی بود که به مسأله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب مذاهب اسلامی داشت. این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، می‌دانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن‌زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را می‌کنند و بلکه آن را دامن می‌زنند و هم توجه داشت که به علت دوری شیعه از سایر فرق سبب شده است که آنها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند.

به این جهات بسیار علاقه‌مند بود که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است، تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آن طور که هست، به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل می‌دهند، معرفی شود. از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظم‌له که هنوز ایشان در بروجرد بودند، «دارالتقریب بین المذاهب اسلامیه» به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شده و معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری کرد. برای اولین بار بعد از چند صد سال، بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی (شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او شیخ محمود شلتوت مفتی حاضر و رئیس جامع الازهر)، روابط دوستانه برقرار شد و نامه مبادله گردید. معظم‌له دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر می زد. عجیب این است که از دو منبع موثق شنیدم که در حادثه قلبی اخیر که منجر به فوت ایشان شد، بعد از حمله قلبی اول که عارض شد، مدتی بیهوش بوده‌اند؛ بعد که به هوش آمدند، قبل از آنکه توجهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند، موضوع تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان را مطرح می‌کنند و می‌گویند: من آرزوها در این زمینه داشتم.»

در همین زمینه مرحوم حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی می‌گویند: «آیت‌الله بروجردی در درس خارج فقه خود در بعضی مواقع فتاوی علمای عامه را بیان می‌کرد و می‌فرمود مسیر تاریخ فقه اسلامی با مطالعه در فتوای علمای عامه روشن‌تر می‌شود. به همین منظور حاج شیخ محمدتقی قمی را به عنوان نماینده خود در مصر انتخاب نمودند و خود به عنوان یک عالم شیعی با رؤسای الازهر ارتباط داشتند و نامه‌ها مبادله می کردند.»

امام ادامه دهنده سیره وحدت

امام خمینی(ره) نیز نظراً و عملاً ادامه‌دهندة راه وحدت‌بخش و روش تقریب آیت‌الله بروجردی بود؛ چنان كه ‌فرمود: «ما با مسلمین اهل تسنن یكى هستیم؛ واحد هستیم كه مسلمان و برادر هستیم. اگر كسى كلامى بگوید كه باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید كه یا جاهل هستند یا از كسانى هستند كه مى خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه و سنى اصلًا در كار نیست، ما همه با هم برادریم.» (صحیفه امام، ج ۶، ص۱۳۳)

«به حرف اشخاصى كه مى‌خواهند تفرقه بیندازند، مى‌خواهند به اسم سنى و شیعه بین ما برادرها را جدایى بیندازند و منافع ما را به جیب دیگران بكنند، اعتنا نكنید.» (صحیفه امام، ج ۶، ص۴۳۴)

«باید همه توجه داشته باشیم كه مبادا یك وقت تبلیغى بشود كه در طول تاریخ تقریباً شده است كه ما را، برادرها را از هم جدا كردند. اهل سنت را با ما جدا كردند. ما را از آنها جدا كردند. باید با هم برادر باشیم. نگذاریم دیگران بیایند همه چیزمان را ببرند و ما بنشینیم سرش دعوا بكنیم سر یك چیزى كه نباید دعوا بكنیم… خطبا هم در خطبه‌هایشان مردم را بیدار كنند. مردم را دعوت كنند به صلاح، دعوت كنند به اینكه این توطئه‌هایى كه در اطراف هست براى محو اسلام است.» (صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۳۹)

به قلم: محمد رجایی‌نژاد

مرجع : روزنامه اطلاعات